خاطرات یکی از دوستان
ترک خودارضایی
راه آسمان
دعای فرج

سلام.

امروز این داستان (یا بهتره بگم خاطره) رو تو یه وبلاگ دیدم. چون به نظرم قشنگ اومد گفتم اینجا بذارم تا شما هم

بخونیدش. 5 دقیقه وقت بذارید و بخونید. ارزشش رو داره

 

{فاطمیه پارسال بود. هيتمون خیمه ای برپا کرد و ما هم به یاری حضرت زهرا (س) توی اون خیمه نوکری مادرمون رو کردیم. شاید باورت نشه یه شب از حضرت زهرا خواستم کمکم کنه! به همین ایام عزیز قسم توی همون خیمه همسرم رو پیدا کردم!حالا من نه تحصیل حسابی داشتم نه سربازی رفته بود نه کار درست و داشتم. هیچی... یه جورایی آس و پاس! بعد از پیدا کردن دختر مورد نظرم توی خیمه اصلا هیچ چراغی نشون ندادم بعد از جمع شدن خیمه تازه کار من شروع شد. نه آدرسی نه چیزی نه فامیلی. هیچی ، بعد از چند هفته دربه دری فهمیدم یکی از دوستای خانومم یک انگشتر توی خیمه گم کرده و شمارش رو داده به رییس هییت که اگه پیدا شد زنگ بزنه و...ما هم قرار گذاشتیم و یه صحبتی با هم داشتیم و.... به خونوادم گفتم پدرم که راضی نبود و مادرم مشکلی نداشت! دو هفته ای طول کشید تا پدرم راضی بشه. شد و رفتیم خاستگاری. جواب + شد و تمام. توی جلسه قرار شد شیربها 2 میلیون باشه و خونه هم پدر ما بده خوب عقد کردیم با 300 تومان بعدش هم بعد از ماه رمضون پارسال عروسی کردیم خوب عروسی که میخاستیم بکنیم پدرم گفت 6 ملیون بده تا خونه بهت بدم یعنی بدم به مستاجره تا بره منم گفتم اینجا نمیمونم و شب قدر بود که قربون عزیز دل فاطمه بشم امام علی(ع) خونه  بدون پول پیش و ماهی 100 تومن را جور کرد برامون خیلی جاها رفته بودیم وای قیمتا!!!!! خوب اساسیه را خودمون جور کردیم حدود 4 میلیون شد که وام ازدواج گرفتیم شهریور عردوسی کردیم.موقع سربازیم تونستم معاف بشم و تا الان هم هیچ هیچ هیچ مشکل مالی پیدا نکردم حتی نی نیم هم توی راه هست.به خدا عروسیم سر جمع با 700 تومن تموم شده 
البته عزیز دلم خانمم،خانمی کرده برام که طلا نخواسته و به یک حلقه عقد راضی شده 
خدا را شکر میکنم که زندگیم سروسامون گرفته 
یه نکته میگم و تموم می کنم:
یه روز برادر خانمم سنش 32 هست گفت آخه تو با چی اومدی زن بگیری با چه پشتیبانی؟ گفتم: خدا .

خندید...

الان اون ازدواج نکرده من دارم بابا میشم و اون حسرت میخوره 
به هر چیزی که اعتقاد دارید نگید گرونی نگید گرونی 
به خدا زمان قدیم هم گرونی بود ولی توقعات پائین بود 
دل را باید پاک کرد و از ائمه بخواهیم 
فکر کردی ازدواج نکنی ارزونی میشه؟ بدتر بدتر میشه 
سال 57 گرونی نبوده ولی مردم چی میخوردند؟چون نداشتند

بابا سختی نکشیدید که میگید الان سخته }

 

منبع : http://ktar.blogfa.com



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط مهران

آرشیو مطالب
سخنی از بهشت
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 32448
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1